5 باور غلط و رایج درباره اضطراب

به گزارش دکترای اقتصاد، رنج بهایِ پذیرفته شدن در یک زندگیِ معنادار است. هرچه بیش تر این قضیه را درک کنید، کم تر حس می کنید که برای داشتنِ زندگی ای مملو از هدف، دستاورد، عشق، تنوع، عواطف، روابطِ زیبا، تجربه های شگفت انگیز و حیرت آور و هر چیزِ دیگری که مطلوب تان است، باید از اضطراب بگریزید.

5 باور غلط و رایج درباره اضطراب

خبرنگاران| وقتی حرف از مدیریت اضطراب به میان می آید، اغلب آدم ها به طور غریزی کار هایی انجام می دهند که می تواند به جای بهتر کردنِ حال شان آن را بدتر کند.

در ادامه به بعضی از رایج ترین اشتباهات در این زمینه اشاره می کنیم.

1. باور دارید که می توانید با فکر کردن به اضطراب راهی برای خروج از آن پیدا کنید

افراد باهوش عادت نموده اند که برای برون رفت از هر مسئله ای به فکر خودشان مراجعه نمایند. اما، زمانی که شما به شدت مضطرب هستید، گاهی اوقات فکر کردن به موضوعی که باعث اضطراب تان شده آن قدر مبهم می گردد که مهم نیست چقدر باهوش باشید، فشار آوردن به مغزتان برای خروج از این شرایط باعث می گردد بیش تر گیج شوید.

اگر این فکر در شما جوانه بزند که دیگر مثل قبل نمی توانید به نیروی تعقل تان اعتماد کنید (به خصوص اگر معمولاً به هوش تان متکی هستید)، احتمالاً اوضاع ترسناک تر نیز می گردد.

به جایش: لیستی از گزینه های تان تهیه کنید. می توانید برای وضوح و شفاف سازی اندیشه تان از یاری فرد دیگری در تهیه این لیست بهره ببرید. این لیست باید شامل گزینه هایی باشد که قبلاً به عنوان گزینه هایی کم تر اضطراب آور حذف شان نموده بودید. با قدری تأمل، می توانید برترین گزینه های اضطراب آور را از میانِ همین موارد حذف شده پیدا کنید.

2. باور دارید که راهی بی نقص و عالی برای برون رفت از مسئله وجود دارد

هر موقع واقعاً مضطرب هستم و نهایتاً تصمیم می گیرم درباره این اضطراب با کسی صحبت کنم، در قالبِ این تبادل نظر ها اغلب متوجه نقص هایی در شیوه تفکرم می گردد و سپس از اینکه این طور فکر می کردم، شرمگین می شوم.

تشخیص این نقص های درونی چالش برانگیز است. برای مثال نقص های درونی خود من شاملِ این تفکرات است: باید توانایی اینکه به وضوح درباره تمام ابعاد یک موضوع فکر کنم را داشته باشم؛ باید همه راه های ممکن را شناسایی کنم. نباید به دیدگاه فردِ دیگری احتیاج داشته باشم. باید قادر باشم که خودم به تنهایی آن را آنالیز کنم.

به جایش: بدانید که ایرادی ندارد در خصوص آینده سردرگم باشید. اصلاً واقع بینانه نیست که فکر کنید در شیوه تفکرتان هیچ جایی برای تعصب ها و نقاط کور نباید وجود داشته باشد.

3. باور دارید که باید همه جنبه های دیگر زندگی را تعطیل کنید تا هر آنچه باعثِ اضطراب تان شده است را حل کنید

اضطراب گریبانِ ما را می گیرد. باعث می گردد حس فوریت در انجام کار داشته باشیم و طوری شویم که نتوانیم چشم مان را از مشکل برداریم. اگر اضطراب را از منظر فرگشت آنالیز کنیم، آن وقت اثرگذاری آن به این شکل بروی شیوه تفکر و رفتارمان معنی می دهد. اگر چیزی که نگرانش هستید شکارچی ای است که در دوردست می بینید، پس این حس می تواند منطقی باشد. درغیراین صورت، این حس معنایی ندارد.

اگر به خودتان اجازه بدهید که منبع اضطراب تان شما را از پا درآورد؛ آن وقت اضطراب سهمِ بزرگ تری از زندگی تان را به تصرف خود در خواهد آورد. وقتی حلِ مسئله ای که منبعِ اضطراب تان است تمام انرژی تان را به خودش اختصاص می دهد، مشکل خودش هم بزرگ و بزرگ تر به نظر می رسد.

به جایش: به زندگی ادامه دهید، آنچه برای تان ارزشمند است را انجام دهید و روی روابط تان سرمایه گذاری کنید. این کار یاری می نماید مسئله ای که مضطربتان نموده در چشم اندازتان باقی بماند، ارتباطِ شما را با حامیان تان حفظ می نماید و یاری تان می نماید تا احساس کنید انسانی مفید و شایسته هستید.

4. اگر متوجه شوید اضطراب تان بی علت بوده است، خودتان را به علتِ واکنشِ افراطی به آن سرزنش می کنید

گاهی اوقات اضطراب حاصل یک بدفهمی است. برای مثال، فکر می کنید فردی از دستِ شما عصبانی است یا ممکن است شما را طرد یا ترک کند، اما نه کسی عصبانی است و نه کسی شما را طرد و ترک می نماید. چون اشتباه برداشت نموده اید، احساس حماقت می کنید.

به جایش: بدانید که احساسات درباره چیز هایی که ما برای شان اهمیت قائلیم، هشدار می دهند. اهمیت قائل بودن برای مورد پذیرش واقع شدن، حمایت شدن و دوست داشته شدن ـ حتی در صورتیکه ترس تان بی مورد باشد ـ غلط نیست.

5. فکر می کنید اگر اضطراب کم تری حس می کردید زندگی تان بهتر بود

اضطراب به خودی خود زندگی تان را محدود نمی نماید. نسخه ای از شما که اضطراب کم تری دارد، لزوماً عالی ترین سویه وجودِ شما نیست. به معنای واقعی کلمه، هیچ چیزی نمی تواند شما را از دنبال کردنِ تمام آرزوهای تان، با حسِ اضطرابی که همراه شان است، بازدارد.

به جایش: سوزان دیوید، روان شناس می گوید: رنج بهایِ پذیرفته شدن در یک زندگیِ معنادار است. هرچه بیش تر این قضیه را درک کنید، کم تر حس می کنید که برای داشتنِ زندگی ای مملو از هدف، دستاورد، عشق، تنوع، عواطف، روابطِ زیبا، تجربه های شگفت انگیز و حیرت آور و هر چیزِ دیگری که مطلوب تان است، باید از اضطراب بگریزید.

منبع: The Psychology Today

نویسنده: Alice Boyes Ph.D

ترجمه: سایت خبرنگاران

منبع: فرادید
انتشار: 23 مرداد 1401 بروزرسانی: 23 مرداد 1401 گردآورنده: economicsphd.ir شناسه مطلب: 1489

به "5 باور غلط و رایج درباره اضطراب" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "5 باور غلط و رایج درباره اضطراب"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید