اضطراب از دست دادن والدین بر دوش کودک است
به گزارش دکترای اقتصاد، تهران (پانا) - یک روان درمانگر، با بیان اینکه با بیان اینکه در دوران کرونا با بچه ها مضطرب و وسواسی بسیار زیادی روبرو هستیم، گفت: این دسته از بچه ها مستقیما با مرگ عزیزی در ارتباط بوده اند که سبب شده دغدغه مندی هایی درباره مرگ و از دست دادن در آنان ایجاد گردد.
به گزارش ایسنا، نیلوفر گلپور با بیان اینکه خانواده ها در دوران کرونا متحمل مسائل بسیار زیادی شده اند، اظهار کرد: در این دوران بهزیستی روانی خانواده ها تهدید شده و بسیاری از افراد به واسطه این بیماری، شغل خودشان را از دست داده اند و سطح درآمدی خانواده شان کاهش یافته است لذا پدر یا مادری که شغل خود را از دست داده و یا نگران از دست دادن شغل خود است، در خانه آن آرامش لازم را ندارد و همین فضای ناآرام موجب می گردد که روابط بین اعضای خانواده از کیفیت لازم برخوردار نبوده و بچه ها بیشتر آسیب ببینند.
وی با اشاره به شکل گیری اضطراب بیماری در خانواده ها طی دو سال گذشته، اضافه نمود: اضطراب بیمار شدن باعث شده که اعضای خانواده به ویژه بچه ها احساس نمایند ممکن است پدر و مادر و عزیزانشان را از دست بدهند و این نگرانی و اختلال سبب ایجاد افکار منفی در آنان شده که سرمنشا اختلالات اضطراب همانند حملات پانیک است.
این روان درمانگر، یکی از مهمترین بازتاب های روحی و روانی کرونا در خانواده ها را شکل گیری اختلالاتی از قبیل اضطراب، افسردگی و وسواس دانست و توضیح داد: اگرچه اضطراب و وسواس پایه های ژنتیکی قوی دارند، اما زمانی که بستر لازم فراهم گردد، ظهور می نمایند. در واقع بسیاری از افراد که در ایام کرونا دچار اضطراب یا وسواس شدید شدند، مستعد ابتلا به این اختلال بوده اند و در آنها به صورت بالقوه وجود داشته است که با فراهم شدن بستر در ایام کرونا خود را نشان می دهد.
گلپور، اختلال اضطراب و نگرانی را به شدت مخرب دانست و اعلام نمود: اضطراب و وسواس فکری بر روی کیفیت زندگی خانواده اثر می گذارد و عملکرد روزانه را در خانه، محل کار، محل تحصیل و... کاهش می دهد.
وی با بیان اینکه در دوران کرونا با بچه ها مضطرب و وسواسی بسیار زیادی روبرو هستیم، گفت: مراجعین به مراکز روان شناسی و مشاوره طی این مدت عمدتا بچه ها افسرده و اضطرابی و وسواسی هستند که آسیب های جدی را متحمل شده اند. این دسته از بچه ها مستقیما با مرگ عزیزی در ارتباط بوده اند که سبب شده دغدغه مندی هایی درباره مرگ و از دست دادن در آنان ایجاد گردد.
این روانشانس، با اشاره به تفاوت بچه ها و بزرگسالان در بیان احساسات، اسم کرد: بچه ها مانند بزرگسالان به راحتی با احساساتشان ارتباط برقرار نمی نمایند و نمی توانند راحت حرف بزنند و قدرت در میان گذاشتن افکارشان با دیگران را ندارد و لذا اضطراب ها را به دوش می کشند و با خودشان حمل می نمایند و پدر و مادر فقط در کودک اختلالات جسمانی همانند دل پیچه و تهوع را می بینند و شاهد گوشه گیری و انزوای کودک هستند، اما ریشه همه این رفتارها اضطراب و نگرانی ناشی از بیمار شدن و مرگ در ایام کروناست.
وی با بیان اینکه بازی درمانی به صورت غیر مستقیم یاری می نماید تا بچه ها احساسات خودشان را بیرون بریزند، اضافه نمود: بیرون ریزی احساسات حتما کلامی نیست و کودک به وسیله نقاشی و دست نوشته و کارهای هنری همانند مجسمه سازی و سفال گری اقدام به بروز احساسات می نماید و اضطراب و نگرانی اش را نشان می دهد لذا به کودک اجازه دهید سوالات خودش درباره مرگ را بپرسد و با اضطراب و نگرانی درونی خودش روبرو گردد تا راحت تر با این موضوع کنار بیاید. این راه چاره به ویژه در دوران کرونا یاری می نماید تا بچه های که از بیماری و مرگ والدین خود می ترسند، بتوانند درباره ترس و نگرانی شان حرف بزنند و اضطرابشان کاهش پیدا کند و در کنار خانواده باشند و روزهای سخت را بگذرانند.
سوال پرسیدن بچه ها 6 تا 7 ساله درباره مرگ
این روان درمانگر، افکاری که بچه ها دچارش می شوند را غالبا ناشی از اضطراب بر پایه بیمار شدن و مرگ دانست و ادامه داد: والدین می توانند با صحبت کردن و نشان دادن و ابراز کردن کودک، اضطرابش را کنترل و مدیریت نمایند لذا بسیار مهم است که خانواده ها مراقب اخبار باشند و مدام خبرهای نگران نماینده را در خانه رد و بدل ننمایند و به بیان جزییات از دست دادن افراد بیمار بر اثر کرونا برای بچه ها نپردازند و گریه و شیون و ناراحتی و دلسوزی در حضور بچه ها نداشته باشند، زیرا اهمیت دارد که واقعیت را به بچه ها بگوییم، اما احتیاجی نیست که همه جزییات را بیان کنیم.
گلپور، از والدین خواست آگاهی و اطلاعات خودشان را نسبت به مرگ بالا ببرند و در درجه اول مسئله خودشان را با مرگ حل نمایند و متذکر شد: اگر پدر یا مادر خودش از مرگ هراس داشته باشد و از بیماری و مرگ مضطرب و نگران باشد، نمی تواند برای حل اضطراب کودکش کاری کند لذا ایام کرونایی فرصت خوبی است تا کمی با مسئله مرگ جدی تر برخورد و بر اضطراب خودمان غلبه کنیم. در واقع والدین باید بتوانند به سوالات بچه ها درباره مرگ پاسخ های درست و منطقی بدهند و این ذهنیت را در بچه ها ایجاد نمایند که مُردن به معنی نیستی و نابودی نبوده و مرگ را از آن حالت سیاه و دردناک و زشت درآورند و به یک سفر برای فردی که دیگر در میان ما نیست، تبدیل نمایند. بعلاوه بچه ها به ویژه درباره از دست دادن پدربزرگ و مادربزرگ باید با این مفهوم آشنا شوند که خدا بندگان خود را دوست دارد و نمی خواهد درد و رنج آنان را ببیند و آنان را پیش خود می برد.
وی با بیان اینکه صحبت کردن با بچه ها درباره مرگ باید متناسب با سن آنها باشد، گفت: مرگ را برای بچه ها وحشتناک و ناراحت نماینده و ترحم انگیز نکنیم.
این روانشناس، اضطراب و نگرانی ناشی از مرگ و از دست دادن والدین را یک امر طبیعی برای بچه ها دانست و تاکید نمود: معمولا بچه ها شش تا هفت ساله سوال پرسیدن درباره مرگ را آغاز می نمایند و نگاه جدی تری به مرگ دارند و فقط در ایام کرونا نیست لذا یکی از ترس های بچه ها در این سنین بیدار شدن از خواب و تماشا مرگ پدر یا مادر است، اما گره خوردن این امر طبیعی با کرونا، مدیریت اضطراب بچه ها را سخت تر نموده است.
وی با بیان اینکه والدین باید حمایت نمایندگان کودک در طول زندگی را برایش تعریف نمایند، یادآور شد: موظف هستیم به کودک نشان دهیم فقط پدر و مادر حامی او نیستند، زیرا کودکی که به غیر از والدین با دوست و پدربزرگ و مادربزرگ و خاله و عمه و عمو صمیمیت دارد و می داند در کنار آنان در امنیت است و می تواند به آنان اعتماد کند، در نبود پدر و مادر آسیب کمتری می بیند، اما کودکی که وابستگی زیادی به والدین دارد و از نظر عاطفی و عملکردی متکی به پدر و مادر است و بدون آنها نمی تواند وظایف و تکالیف روزانه را انجام دهد، بعد از بیماری و مرگ پدر یا مادر آسیب جدی تری را متحمل می گردد؛ این در حالی است که پدر و مادر نمی توانند تضمین نمایند که تا ابد کنار کودک خود می مانند، زیرا حتی از یک ساعت بعد خود خبر نداریم. در شرایط غیر کرونایی هم به والدین توصیه می کنیم که بچه ها را مستقل بار بیاورند تا در نبود شما بتوانند از خودشان مراقبت نمایند. کودکی که پدر و مادر خود را از دست می دهد، آسیب های جبران ناپذیر می بیند و تنها کاری که می توان انجام داد، به حداقل رساندن این آسیب هاست لذا پدر و مادر این توانایی را دارند که از نظر روحی و روانی کودکی تربیت نمایند که متناسب با هر سنی محکم و قوی باشد.
بچه ها در سنین پایین تر بازتاب عملکرد والدین خود هستند
گلپور، خانواده را محل عشق و محبت دانست و خاطذنشان کرد: مادامی که زنده هستیم و خانواده ما پا بر جاست باید عشق را بین اعضا رد و بدل کنیم و آموزش های لازم در حوزه مهارت های زندگی را به بچه ها بدهیم. بی تردید آسیب کودکی که دچار از دست دادن والدین می گردد انکارناپذیر است، اما محبت و ترحم بیش از حد به این بچه ها هم تیغ بُرنده ای است که نه تنها غم از دست دادن را کمرنگ نمی نماید، بلکه کودک تصور می نماید با دیگران تفاوت عمده دارد و احساس قربانی بودن می نماید و از جهان طلبکار می گردد و انتظار دارد همه به او توجه نمایند لذا کودکی که یتیم شده و با ترحم های بی جا روبرو است، از نظر عملکردی دچار ضعف می گردد.
وی با تاکید بر ضرورت ایجاد بهداشت روانی بعد از سوگ در خانواده، اظهار کرد: سوگ دارای مراحل پنجگانه انکار، خشم، حسرت، افسردگی و پذیرش است و مدت زمان ماندگاری افراد مختلف در هر مرحله فرق دارد و لذا آگاهی از مراحل سوگ به خانواده ها یاری می نماید تا دایره حمایتی را به ویژه برای بچه ها ایجاد نمایند. بعلاوه باید کودک دچار سوگ شده را وارد زندگی عادی و واقعی کنیم و از بیان جملات ترحم آمیز که به شدت آسیب زننده است بپرهیزیم، زیرا کودک در این شرایط احتیاج فراوانی به حمایت درست و مهارت زندگی دارد و لذا افرادی که از نظر روانی شرایط لازم را دارند باید برای کودک وقت بگذارند و به او محبت نمایند و یادآور شوند که با نبود پدر یا مادر جهان به آخر نرسیده و هنوز چیزهای با ارزش زیادی در زندگی وجود دارد.
این روان درمانگر، در پاسخ به این سوال که بچه ها والد از دست داده چگونه می توانند درد ناشی از نبود والد را کمرنگ نمایند؟، اضافه نمود: روزنه های کوچک زندگی برای رشد کودک وجود دارد و باید این روزنه ها را برای او بزرگ کنیم تا قوی گردد و آسیب ناشی از نبودن والدین را به حداقل برساند. البته کودک در سال اول از دست دادن والدین احتیاج به مداخلات روان شناختی دارد و خانواده به تنهایی توانایی حل کردن مسائل کودک را ندارد. در واقع رفع اختلال اضطراب و افسردگی و وسواس در بچه ها یک کار تخصصی است که به وسیله بازی درمانی اتفاق می افتد لذا خانواده ها از روان شناس یاری بگیرند تا از آسیب های جدی جلوگیری گردد.
گلپور، مرگ را یک شرایط بحرانی دانست و اسم کرد: افراد در شرایط بحرانی به یاری احتیاج دارند و به تنهایی نمی توانند مشکل را حل نمایند لذا فرهنگ استفاده از روان شناس در زندگی روزانه باید افزایش پیدا کند و همانگونه که در زمان مسائل جسمی به پزشک متخصص مراجعه می کنیم، در بحران های روانی به ویژه درباره بچه ها هم احتیاجمند ورود متخصص هستیم؛ البته باید بستری در جامعه فراهم گردد که افراد دچار سوگ با کمترین هزینه از حمایت های روان شناختی بهره ببرند.
وی بچه ها دچار اختلال اضطراب و افسردگی و وسواس را عمدتا دارای والدین درگیر این اختلال دانست و اعلام کرد: اگر با کودکی دیدار کردیم که از این اختلالات رنج می برد، می توان رد پای این اختلالات را در خانواده او دید؛ به ویژه بچه ها در سنین پایین تر بازتاب عملکرد والدین خود هستند و لذا پدر و مادر وظیفه دارند ابتدا خودشان را درمان نمایند، زیرا بچه ها نشانه هستند و درمی یابیم که خانواده به شدت درگیر اضطراب و افسردگی و وسواس است که به کودک منتقل شده و باید ریشه ای به موضوع پرداخته گردد.
این روانشناس، با بیان اینکه بینش و واقع بینی خانواده نسبت به مسائل درون خانوادگی بسیار مهم است و می تواند کودک را از آسیب ها دور نگه دارد، توضیح داد: خانواده ها کتاب زیاد بخوانند و اطلاعات خودشان را به وسیله منابع درست بالا ببرند؛ نه مطالب مجازی که فقط برشی از کتاب ها هستند. در واقع خواندن کتاب های فرزندپروری، مهارت های زندگی، دانستنی های اضطراب و افسردگی و... بسیار یاری نماینده است و در حال حاضر احتیاج به آگاهی و افزایش اطلاعات داریم و کتاب خواندن کم هزینه ترین کاری است که می توانیم برای بچه ها خود انجام دهیم.
اضطراب سیستم دفاعی بدن را ضعیف می نماید
وی انجام ورزش را یک راه چاره برای کاهش اضطراب بچه ها دانست و یادآور شد: ورزش به ویژه یوگا برای کاهش اضطراب خیلی مفید است و بچه ها می توانند اضطراب و وسواس کمتری را تجربه نمایند. بعلاوه به بچه ها یاد دهید هنگام اضطراب نفس های عمیق شکمی بکشند، زیرا نفس عمیق اضطراب را کاهش می دهد.
گلپور، از والدین خواست به بچه ها یاد دهند با اضطراب خود دوست شوند و اضافه نمود: اضطراب را برای بچه ها طبیعی جلوه دهید و از خودتان و نگرانی های خود در گذشته مثال بزنید تا بچه ها به راحتی با این حس کنار بیایند و فکر ننمایند که اضطراب و نگرانی شان عجیب است. در واقع بچه ها باید با نگرانی های خود بهتر ارتباط برقرار نمایند و نباید حالت تدافعی نسبت به افکار نگران نماینده داشته باشند.
وی دروغ گفتن را یکی از اشتباهات رایج والدین برای کاهش اضطراب بچه ها دانست و تاکید نمود: کودک تا حدودی متوجه اتفاقات پیرامون خود به ویژه بیماری و مرگ عزیزان می گردد، اما والدین نگران هستند که کودک نتواند با موضوع از دست دادن کنار بیاید و لذا آغاز به گفتن یکسری حرف های دروغ درباره آن اتفاق می نمایند، اما اضطراب کودک وقتی بیشتر می گردد که اعتمادش به والدین را از دست می دهد و دیگر نمی تواند به آنان تکیه کند لذا هرگز به بچه ها دروغ نگویید و اتفاقات تلخ و ناراحت نماینده همانند بیماری و مرگ عزیزان را به گونه ای شرح دهید که با آن اتفاق کنار بیایند؛ البته صداقت با گفتن جزییات همراه نباشد.
این روان درمانگر، با بیان اینکه اضطراب سیستم دفاعی بدن را ضعیف می نماید، گفت: بچه های که نگران بیماری کرونا هستند و وسواس شدید دارند، متاسفانه بیشتر در معرض خطر ابتلا به این ویروس قرار می گیرند لذا از بچه ها بخواهید درباره کرونا حرف بزنند و نقاشی آن را بکشند تا ترس و نگرانی شان کمتر گردد.
وی در درمان بچه ها مضطرب، وسواسی و افسرده نقش والدین را بسار پررنگ دانست و متذکر شد: برای بهبود عملکرد کودک، والدین احتیاج به آموزش و درمان اختلالات احتمالی دارند.
گلپور، با اشاره به بازگشایی مدارس و بحران کلاس اولی ها، تاکید نمود: بازگشایی مدارس قبل از شیوع کرونا هم همیشه طیفی از بچه ها را دچار اضطراب نموده بود و بچه های که سابقه اضطراب جدایی دارند با مسائل بیشتری روبرو هستند لذا والدین شکیبا باشند و با آرامش سعی نمایند به بچه ها امنیت دهند و ریشه اضطراب آنان را شناسایی نمایند و بدانند که دقیقا نگران چه چیزی هستند. بعلاوه با بچه ها درباره دغدغه هایشان صحبت کنید و برای آنان داستان هایی بخوانید که درباره مدرسه رفتن است.
این روانشناس، رفتارهای اضطرابی شدید هنگام رفتن به مدرسه همانند حالت تهوع و استفراغ و دل پیچه و عرق کردن دست و پا و... را احتیاجمند مداخلات جدی روان شناختی دانست و اعلام نمود: خانواده ها به تنهایی نمی توانند این اختلالات را رفع نمایند و کودک پس از مدتی دوباره دچار اضطراب می گردد.
منبع: خبرگزاری پانا