جشن نوروزی یک آیین کهنسال همگانی و پدیده نوگشتگی سال است
به گزارش دکترای اقتصاد، به گزارش خبرنگاران، با توجه به تحولات نوین فرهنگی در جامعه امروز، احتیاج همه ایرانیان، به ویژه جوانان تیزبین و پرسشگر، به آنالیز های نو علمی و پربار درباره تاریخ پرفراز و نشیب ایران زمین و دیانت و فرهنگ و تمدن آن، بیش از گذشته نمودار شده است. از این رو، دفتر پژوهش های فرهنگی با شناخت این امر و برای توسعه دیدگاه های همه جانبه و عمیق فرهنگی، کوشش مستمری را شروع نموده تا با انتشار مجموعه از ایران چه می دانم؟ آگاهی های مهم، دقیق و سودمندی را در حوزه های گوناگون ایران پژوهی در دسترس همه دوستداران ایران و جوانان علاقه مند کشورمان قرار دهد.
کتاب نوروز، جشن نوزایی آفرینش نوشته علی بلوکباشی یکی از کتاب های مجموعه از ایران چه می دانم؟ در سال 1401 به چاپ هشتم رسیده است. این کتاب در چهار فصل به موضوعاتی همانند نوروز، خاستگاه و پیشینه، پیک های نوروزی و پیشواز رفتن، آئین های نوشدگی سال و جشن سیزده فروردین می پردازد که این فصل ها را به صورت اجمال مرور می کنیم.
وابستگی انسان به طبیعت بیشتر به سبب نقش و تاثیر طبیعت در زندگی اجتماعی و مالی اوست. هر یک از فصل های سال نقش و اثری خاص در شکل دادن فعالیت های مردم در جامعه دارد. نوروز ایرانیان که در آغاز فصل بهار جشن گرفته می گردد پیغام آور نوشدگی سال و آمدن گرما و مرگ زمستان و باززایی طبیعت و زمان خروج انسان از عالم خمودگی و پیوستن به طبیعت و آغاز حیات اجتماعی دوباره در جامعه و کار دسته جمعی در بیرون از خانه است.
خاستگاه و بن مایه بسیاری از رفتارهای آرمانی-آئینی مربوط به جشن نوروز و آداب نوروزی را باید در فرهنگ جامعه های باستانی و در زمان سیطره فرهنگ اساطیری جستجو کرد. در کتاب نوروز، آئین ها و آداب و رسم های نوروزی، به ویژه آنهایی که در فرهنگ مردم ایران جنبه مشترک و همگانی دارند به صورتی کوتاه و فشرده آنالیز و توصیف شده است.
خاستگاه و پیشینه اسطوره ای- افسانه ای ایران در دوره پیشدادی را زمان پیدایی نوروز و جمشید، چهارمین پادشاه پیشدادی را بنیانگذار نوروز و آئین نوروزی به شمار می آورند. دوران جمشید در یشت ها دورانی طلایی به شمار آمده است. در آن دوران خوردنی ها کاهش نمی یافت، چارخاتمه و مردمان نمی مردند، گیاهان نمی خشکیدند، سرما و گرما و پیری و رشک وجود نداشت. جمشید بر هفت کشور فرمان می راند و نیک بختی ، معروفیت، گله و رمه، خشنودی و حرمت را از دیوان گرفته بود.
از پیشینه و خاستگاه تاریخی نوروز و آئین های آن در دوره های کهن آگاهی های مکتوب فراوان و دقیقی در دست نیست. بی تردید نوروز و جشن نوروزی یک آئین کهنسال همگانی و مربوط به پدیده نوگشتگی سال و دگرگونی طبیعت از حالتی به حالتی دیگر در میان اقوام مختلف دنیا و بومیان ایران، پیش از آمدن آریائی ها به این سرزمین بوده است. مهرداد بهار نوروز را یک جشن همگانی در فرهنگ ایران و بین النهرین و آئین نوروزی را یک سنت کهن و محتملا رایج در هزاره سوم پیش از میلاد در منطقه دانسته و می نویسد: این آئین یا همره با کوچ بومیان نجد ایران به بین النهرین، به آن سرزمین رفته، یا همزمان در سراسر منطقه وجود داشته است.
نویسنده در این کتاب با اشاره به پیک های نوروزی می نویسد: در روزهای خاتمهی سال کهنه و چند روز پیش از نوروز و آغاز سال نو، پیغام آوران بهار و نوروز در خیابان ها و کوچه و گذرهای محله های شهرها و روستاها می گردند و یا ترانه خوانی و دست افشانی و بازی و نمایش و تقلید درآوردن و مسخرگی، رفتن زمستان و آمدن بهار و نوروز را به مردم مژده می دهند و آنان را برای استقبال از سال نو برمی انگیزانند.
کهن ترین این پیک ها، دسته های کوسه برنشین، آتش افروز و میرنوروزی بوده اند. کوسه برنشین؛ در قدیم، مردم برای نشان دادن مرگ تمثیلی زمستان و آمدن فصل گرما و نوزایی بهار، در نوروز نمایشی در شهر راه می انداختند که به کوسه برنشین یا کوسه خرنشین معروف بود. در این نمایش مردی زشت روی یک چشم کوسه ریش را بر روی خری می نشاندند و کلاغی سیاه به یک دستش و بادزنی به دست دیگرش می دادند و او را در کوی و بازار می گرداندند. کوسه در حالی که پی در پی خود را باد می زد و شکلک در می آورد، فریاد می کشید که گرم است، گرم است!. مردم نیز گلوله های برف بر سر و کول او می پراکندند.
در گذر زمان آتش افروزها با آتش بازی و خواندن شعر و تصنیف و پایکوبی و پایکوبی و شیرینکاری مردم را می خنداندند و سرگرم می کردند. مردم نیز انعام به آنها می دادند. در گذر زمان آتش افروزها جای خود را به حاجی فیروزها داده اند. حاجی فیروزها هم مانند آتش افروزها لباس سرخ یا رنگارنگ با زنگ و منگوله می پوشند و صورت و گردن را سیاه می نمایند، ولی بدون آتش و مشعل به خیابان ها می آیند و با ساز و آواز و زدن دف و دایره و پایکوبی و شیرینکاری به استقبال نوروز می روند و شعرهایی از این گونه می خوانند: حاجی فیروزه، سالی یه روزه. همه می دونن، منم می دونم، عید نوروزه، سالی یه روزه، ارباب خودم، سلام علیکم، ارباب خودم، سرتو بالاکن، ارباب خودم، به من نیگا کن، ارباب خودم، لطفی به ما کن، ارباب خودم، بزبز قندی، ارباب خودم، چرا نمی خندی؟!، بشکن بشکنه، بشکن، من نمی شکنم، بشکن، اینجا بشکنم، یار گله داره، اونجا بشکنم، یار گله داره، این سیاه بیچاره، چقد حوصله داره!
نوروزی خوان: دسته دیگر از پیک های نوروزی، گروه نوروزخوان است که دوره می گردند و با خواندن ترانه های نوروزی آمدن بهار و نوروز را به مردم نوید می دهند. نوروزخوانی از دیرباز در بیشتر نقاط ایران، به ویژه گیلان و مازندران و آذربایجان و فارس، بسیار رواج داشته است.
پیشواز رفتن برای نوروز نیز شامل آدابی است. این آداب عبارتند از: سبزه رویاندن، خانه تکانی، چهارشنبه سوری و... . سبزه رویاندن کاشتن دانه های غلات و حبوب در چند روز پیش از آمدن نوروز و نگریستن به رویش و بالش دانه ها در دوازده روز جشن نوروز از آئین های کهن ایرانیان بوده است. ایرانیان رسم کاشتن دانه و سبزه رویاندن را به هنگام گردش سال کهنه به نو، همانند آئین نوروزی، از جمشید می دانستند و باور داشتند که جمشید پس از سرکوب اهریمن و پیروانش که برکت را از مردم روی زمین گرفته بودند و باد را نمی گذاشتند که بوزد و درختان برویند، به زمین بازگشت. در این روز که نوروزش نامیدند هر چوب و درختی که خشک شده بود، باز روئید و سبز شد. سنت رویاندن سبزه هنوز هم چون گذشته میان مردم بازمانده است و هر خانواده از دو سه هفته به نوروز مانده، به شمار افراد خانواده مشتی غله و حبوب در لب تخت ها و بشقاب ها سبز می نماید.
خانه تکانی: غبارروبی و گردگیری از در و دیوار خانه و کف پوش ها و اسباب خانه و شستشو و پاکیزه و نو کردن جامه و ظروف و اشیای کهنه، دور افکندن اشیای ژنده و فرسوده و شکستن کاسه و کوزه های سفالین کهنه و سفید کردن ظروف مسین و دیوارهای دودگرفته خانه، خلاصه خانه تکانی برای زدودن آلودگی ها و سیاهی ها و بیرون افکندن پلشتی ها از فضای خانه از رسم های کهن ایرانیان در فراگشت سال کهنه به سال نو بوده است.
چهارشنبه سوری: از زمان پیدایی جشن چهارشنبه سوری و چگونگی شیوه و آداب برگزاری آن آگاهی فراوانی در دست نیست. بی تردید این جشن پیشینه ای کهن دارد و شب آخر سال، یا شب سوری از سده ها پیش جشن گرفته می شده است. سبب برگزاری جشن این بود که عرب ها روز چهارشنبه هر هفته را مانند روز سیزده هر ماه نحس و بدشگون می دانستند. جاحظ به نحسی آن اشاره نموده و می نویسد: این اعتقاد عربی در زمان حکومت تازیان در ایران، در اندیشه ایرانیان راه یافت و ایرانیان هم مانند عرب ها چهارشنبه را بدشگون و شوم پنداشته و از آن و بلاهای آن سخت پرهیخته اند و برای برطرف آسیب های آن رو به جشن و شادمانی آورده اند. از آداب این مراسم بوته افروزی، آب پاشی و آب بازی، فالگوش نشینی، کوزه شکنی، فال کوزه و... است.
یادآوری مردگان: بزرگداشت روان درگذشتگان و یادآوری مردگان در آخرین روزهای خاتمه سال، به ویژه در آخرین شب آدینه سال کهنه، بازمانده از آئین های نیاپرستی در جامعه های دوران ایران باستان است. پارتیان که در سرزمین خاور ایران می زیستند و بنیانگذار دولت اشکانی بودند، از پیش از آمدن به ایران، ارواح نیاکان خود را می پرستیدند. آثاری از آئین های کهن نیاپرستی و مراسم یادآوری مردگان را به شکل ها و رسم و آئین های گوناگون در میان همه اقوام از جمله میان پیروان دین های بزرگ دنیا، مانند زرتشتی، مسیحی و اسلام می توان مشاهده کرد.
زرتشتیانفروردگان دوره ده روزه، پنج روز آخر ماه دوازدهم سال (اسفند) و پنج روز وهیجک یا پنجک پس از آن را؛ مسیحیان عید مردگان، روز دوم از ماه نوامبر و خاتمه برداشت محصول و یک شنبه اموات، چهارمین یک شنبه از چله پیش از عید پاک (روز پرهیز و روزه)، مسلمانان لیله الرغائب یا شب رغایب شب نخستین آدینه ماه رجب و شیعیان ایران شب آدینه هر هفته و شب آخرین آدینه یا آخرین روز سال کهنه را که عامه مردم اصطلاحا روز علفه (عرفه) می نامند، به یاد مردگان و پذیرایی از ارواح آنان و اعتراف به گناهان به دعا و نیایش می گذرانند.
آتش افروزی و آتش بازی: روستاییان بعضی از نقاط ایران در شب نوروز به تپه و کوه می روند و بر سر تپه و قله کوه آتش می افروزند. بعلاوه برای باروری و افزونی و دفع ناخوشی دام خود اخگرهایی از آتش نوروزی را در طویله و آغل هایشان می اندازند و برای گرمی و محبت و مهر و تندرستی شعله هایی از آتش را به اتاق و انبار و خانه می برند.
آئین ها و آداب تحویل سال نیز عبارتند از خوان نوروزی، زمان تحویل سال، اسطوره عمو نوروز، گردش سال روی حیوان و... . گستردن خوان نوروزی یا سفره نوروزی در هنگام گشتن سال کهنه به نو و گزیدن هفت نوع خوراکی گوناگون و چیدن آن روی سفره، از رسم های ویژه و عمومی در نوروز بوده است. دمشقی درباره آداب نوروزی در دربار ساسانی می نویسد که در پگاه نوروز مردی با خوانی نقره به مجلس نوروزی پادشاه وارد می شد که بر آن از گندم، جو، باقلا، ماش، کنجد و برنج هر یک هفت خوشه و هفت دانه و نیز پاره ای شکر و دینار و درهم درست گذاشته بودند و آن را پیشاپیش پادشاه می گذاشت.
امروزه هفت نوع خوراکی که روی سفره نوروزی می چینند بنا به مقتضیات اجتماعی، فرهنگی و اقلیمی در نواحی مختلف ایران فرق می نماید. در بیشتر منطقه ها ایران در تحویل سال سفره هفت سین می گسترند و هفت نوع خوراکی که نخستین حرف نام هر یک سین است، مانند سیب، سنجد، سمنو، سرکه، سماق، سنبل و سیر یا سیاه دانه روی آن می چینند.
جشن سیزده فروردین: سیزده، روز خاتمه دوره جشن های نوروزی است. در این روز مردم بنا بر یک سنت فرهنگی از خانه ها بیرون و به دشت و صحرا و باغ می روند تا آخرین روز عید را در طبیعت و در کنار سبزه و گیاه و آب روان چشمه ها و جویبارها به شادی و خوشی بگذرانند. در گذشته مردم قید و بندی برای رفتارهای خود در روز سیزده نمی پذیرفتند و با پرخوری ها و هوسبازی ها و شادخوارگی ها نظم و قرارهای اجتماعی را بر هم می زدند و آشوب و آشفتگی هایی در روال معمول زندگی خود پدید می آوردند.
بهار روز سیزده را معرف آشوب ازلی پیش از آفرینش می انگارد و می نویسد: هر آشوبی پیش از نظم گرفتن، نحس به شمار می آمده است. اگرچه خاستگاه جشن سیزده فروردین کاملا روشن نیست، لیکن در کهن بودن این جشن و جنبه همگانی و مردمی بودن آن تردیدی نمی توان کرد. در دین مزدیسنا روز سیزده هر ماه به تیر، ایزد باران، تعلق دارد و به نام او خوانده و مقدس شمرده می گردد. در زمان های قدیم، ایرانیان ایزد باران را در روزهای سیزده هر ماه، به ویژه سیزده تیرماه، نیایش می کردند و مناسک دعا به جا می آوردند تا باران ببارد و سبزه و گیاه بروید و نعمت های روی زمین افزون گردد و زندگی تازگی و شادابی بیابد.
منبع: ایبنا - خبرگزاری کتاب ایران