بایدها و نبایدهایی برای ادبیات و کتاب
به گزارش دکترای اقتصاد، یوسف قوجق با ارزیابی مدیریت فرهنگی و بیان بعضی انتقادها به دولت تازه پیشنهاد می دهد به دیپلماسی فرهنگی توجه نشان دهد.
این نویسنده در پاسخ مکتوب به پرسش های خبرنگاران درباره ارزیابی اش از مدیریت فرهنگی به ویژه در حوزه ادبیات و کتاب، در دولت های یازدهم و دوازدهم، دستاوردها و شکست هایش و پیشنهادهای خود برای دولت تازه نوشت:
در اواخر دهه 60، وقتی دانشجوی ادبیات دانشگاه علامه بودم، استادی داشتیم که سیر تحولی رویدادها و پدیده های اجتماعی در دوره های مختلف تاریخ را در لابه لای ابیات شاعران آنالیز می کرد و عقیده داشت که آثار ادبی، معیار خوب و مطمئنی برای رصد اندیشه ورزی جوامع است. به نظرم این حرف درستی است. به نظرم نویسندگی ازجمله اصنافی است که کم تحرکی و غیبرطرفال بودن در آن، نتایج مخربی دارد و تبعاتش در جامعه در درازمدت بروز می نماید. دیگر اصناف این گونه نیستند و بروز اشکال در فعالیت اصناف دیگر، نتیجه اش سریعاً محسوس است و معین می گردد که در ارائه فلان اقلام مورد احتیاج برای مردم، چنین خللی ایجاد شده اما در موضوع فرهنگ و اقلام فرهنگی، چنین کمبودی در کوتاه مدت قابل مشاهده و رصد نیست تا دولت بتواند سریعاً برای برطرف موانع آن اقدام کند.
بی برنامگی دولت های پیشین در حمایت از نویسندگان
اگر حوزه کتاب در دولت تازه به درستی مدیریت گردد و نقاط قوت ها و ضعف های دولت های پیشین به خوبی شناسایی گردد، می توان از تمامی ظرفیت ها و امکانات موجود برای دست یابی به اهداف مورد نظر بهره برد.
چه کسی فکر می کرد به خاطر کرونا، نویسندگان و به تبع آن بازار نشر به چنین وضعیتی برسد که نویسندگان دچار مشکل معیشتی بشوند؟ این مهم به مدیریت بحران احتیاج دارد.
در دنیا امروز سرعت تغییر و تحول در ساختارهای مختلف اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی از چنان سرعت چشمگیری برخوردار است که احتیاج به مدیریت مطلوب و استفاده از ابزارهای لازم جهت اداره هدفمند در حوزه کتاب دارد و انتخاب مدیران هم باید کارشناسانه باشد.
این را از این جهت عرض کردم که هم قلم های ما در کشور، همیشه از بی برنامگی دولت ها در حمایت و یاری به معیشت نویسندگان در رنج هستند. نوع رفتار متولیان فرهنگی کشور با کتاب و پدیدآورندگان آثار ادبی در دولت ها از آن جهت اهمیت دارد که یکی از ماموریت های اساسی آن ها در حوزه کتاب، حمایت از اصحاب قلم و توسعه کتابخوانی در جامعه است. موضوع حمایت و یاری اقتصادی البته مختص کشورمان نیست و این کار معمولاً در بسیاری از کشورها صورت می گیرد. اختصاص بودجه های کلان برای حمایت از نویسندگان و ناشران مخصوصاً در شرایطی نظیر شرایط کرونایی و مانند آن که به تبع آن، نویسندگان و ناشران و فروشندگان کتاب متضرر می شوند، موضوعی بدیهی است. این که در کشور ما در دو دولت اخیر، صندوق اعتباری هنر و خانه کتاب (دو نهادی که من می شناسم)، تا چه مقدار در این شرایط به نویسندگان یاری نموده اند، اطلاع چندانی ندارم اما بعید می دانم کسانی از اصحاب قلم که تحت حمایت این دو نهاد هستند، مسائل معیشتی شان تقلیل یافته و یا برطرف شده باشد! یاریی که این صندوق به اعضای خود نموده، عودت وجوهی است که اعضای صندوق به اسم حق بیمه در ایام کرونا پرداخت نموده اند. فقط در همین حد!
موضوع صندوق اعتباری هنر
طبق آن چه در وبگاه صندوق اعتباری هنر نوشته شده، صندوق اعتباری حمایت از نویسندگان، روزنامه نگاران و هنرمندان با هدف حمایت از اهالی فرهنگ، هنر و رسانه کشور بنا به پیشنهاد وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی براساس تکلیف برنامه سوم توسعه و در راستای سیاست انتقال بخشی از تصدی های دولتی تشکیل شده و عمده فعالیتش حمایت از نویسندگان، روزنامه نگاران و هنرمندان است. سوال این است که آیا نمی گردد هرکدام از این سه طیف مهم فرهنگی یعنی نویسندگان، روزنامه نگاران و هنرمندان، صندوقی به تفکیک موضوع فعالیت هایشان داشته باشند تا حمایت از آن ها، بهتر و کارآمدتر صورت بگیرد؟ چه ضرورتی دارد که تمامی آن ها تحت اسمی واحد، مورد حمایت صندوق قرار بگیرند؟! به نظرم تفکیک موضوعی فعالیت ها در زیرمجموعه این صندوق، از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در دولت تازه، ضروری به نظر می رسد.
موضوع کتابخوانی
در موضوع کتابخوانی و کتاب رسانی(!) به مردم نقاط دورافتاده، غیر از بعضی فعالیت های نهاد کتابخانه های عمومی که ـ معمولا جنبه تنفنی و غیرسیستماتیک و تصادفی داشته ـ کارهای موثر و مستمری به گمانم صورت نگرفته . در کانون پرورش فکری بچه ها و نوجوانان که مدت ها پیش اقدام به تاسیس کتابخانه های سیار روستایی نموده بود، در دو دوره اخیر دولت، به قدری شاهد تغییر مدیریت ها بودیم، که بسیاری از این برنامه ها عملاً غیبرطرفال و یا کم فعال شدند و به نظرم با آمدن دولت تازه، احتیاج به برنامه ریزی جدی و ریشه ای است. البته این گونه فعالیت ها نباید مختص نهاد خاصی باشد و برای توسعه کتابخوانی و کتاب رسانی (چیزی شبیه به آب رسانی) باید کارهای زیادی انجام داد.
بنگاه های ترجمه و حمایت از آثار برتر ادبی
یکی از موضوعاتی که در حوزه کتاب و حمایت از نویسندگان می توانست به خوبی مورد توجه قرار بگیرد و نتایج خوبی داشته باشد، استفاده از ظرفیت های بنگاه های ترجمه آثار برجسته ادبی ایران از سوی بنگاه های نشر بین الملل بود. این کار البته در دولت های اخیر، کمی رونق یافت اما متاسفانه به نام نویسندگان ولی به کام ناشران کتاب هایی بود که حق حق امتیاز آثار نه به پدیدآورندگان آثار، بلکه به خود ناشران پرداخت شد! نمونه اش اثری بود از خودم که مبلغ قرارداد ارزی آن، به ناشر (کانون پرورش فکری بچه ها و نوجوانان) پرداخت شد!
اگر بخواهیم آثار خوب ایرانی را در سطح وسیع به زبان های دیگر ترجمه کنیم و آن ها را به گونه ای ارائه دهیم که با استقبال خوبی روبه رو شوند، باید در نظر بگیریم که راهی طولانی در پیش داریم. مسائل و مسائل نشر بین الملل و راهکارهای حل آن و نقش دولت در این باره، تربیت مترجمان آثار ادبی فارسی، استفاده از پتانسیل جشنواره ها برای انتخاب کتاب های منتخب براساس ضوابط معین و اولویت بندی متون قابل ترجمه و بازاریابی و ناشریابی و ورود به شبکه دنیای نشر کتاب و موضوعات نظیر آن، ازجمله موضوعات مهمی است که متولیان حوزه کتاب در دولت تازه، باید به این کار مهم و عظیم توجه بیشتری نمایند.
پیشنهاد استفاده از دیپلماسی فرهنگی در کنار دیپلماسی سیاسی در دولت تازه
فرهنگ و سازمان های فرهنگی پس از انقلاب اسلامی ایران همیشه با نگاهی هزینه ای و نه سرمایه ای مورد توجه قرار گرفته اند و این در حالی است که فرهنگ به اسم ابزاری مهم در کنار دیپلماسی سیاسی می تواند ایفای نقش کند و می تواند همیشه از جایگاهی راهبردی برای نظام جمهوری اسلامی ایران برخوردار باشد.
به نظرم آن چه امروز در روابط فرهنگی بین کشورها اهمیت بسیار دارد، استفاده از نخبگان فرهنگی و ادبی برای نشان دادن قدرت فرهنگی با هدف تعامل فرهنگی با دیگر کشورها است. ایران دارای تمدنی درخشان و فرهنگی گرانسنگ است و منتخبین فرهنگی و چهره های ادبی می توانند سفیران فرهنگ و ادب کشور باشند و در تعامل با دیگر کشورها به دیپلماسی سیاسی یاری نمایند. البته در بسیاری از کشورهای دیگر هم به تجربه ثابت شده که نخبگان ادب و فرهنگ توانسته اند چهره ای شایسته از کشورشان را به مردم سایر کشورها منعکس نمایند.
در دیپلماسی فرهنگی، وجود برنامه و هدف در پس همه کارهایی که دستگاه سیاست کشور آن ها را طراحی نموده، اهمیت زیادی دارد.
از این رو در شرایط کنونی و در دولت تازه، استفاده از نخبگان ادب و هنر کشور به اسم عامل تأثیرگذار در شرایط فعلی دنیای در قالب دیپلماسی فرهنگی، می تواند به ارتقای سطح روابط متقابل و افزایش آگاهی نسبت به فرهنگ غنی در ارتباط با سایر کشورهای دنیا، برنامه ای بسیار خوب ارزیابی گردد. به این ترتیب در صورت داشتن رویکرد استفاده از نخبگان فرهنگی و ادبی در دیپلماسی فرهنگی می توان از ظرفیت های موجود درجهت تحقق منافع ملی استفاده کرد، که این البته قدرت فرهنگی کشور را به وجود می آورد. با این شرح به نظر می رسد با توجه به این که ارتباط کلامی باعث ارتباط فرهنگی می گردد، بنابراین از ظرفیت نخبگان ادب و فرهنگ اقوام هم می توان بهره برد.
منبع: خبرگزاری ایسنا